بنا بر اصرار امیر حسین (برادر زاده ام) که زحمت تغیر وبلاگم را کشید...برای شروع ، شعر تازه ای را
می نویسم.شاید هم این شعر و هم این وبلاگ کامل شود !
...کادوی روز تولد...
نه سیگاری دود کردیم !
نه اسفندی !
بی هیچ حرفی
روبروی هم نشستیم
من و اردیبهشت
هر دو خسته
***
باران بی هیچ استعاره ای می بارد
ما خیس می شویم و
چتر ها
برای عابران قفس می سازند...
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۶ ساعت 0:44 توسط عبدالصابر کاکایی
|